رویای زیبا |
|||||||||||||||||
شب یلداست؛ شبى که در آن انار محبت دانه مى شود و سرخى عشق و عاطفه، نثار کاسه هاى لبریز از شوق ما؛ شبى که داغى نگاه هاى زیباى بزرگ ترها در چشمان کودکان اوج مى گیرد و بالا مى رود.
سه شنبه 28 آذر 1391برچسب:, :: 10:58 :: نويسنده : علی
سعي کن هميشه تنها باشي چون تنها به دنيا آمده ايي و تنها مي ميري بگذار عظمت عشق را هيچ گاه درک نکني چون آنقدر عظيم است که تو را در خود غرق مي کند اما اگر عاشق شدي تنها يک نفر را دوست بدار بخند ، گريه کن و قدم بردار تنها براي يک نفر و بگذار عشقي داشته باشي پاک و آسماني جمعه 24 آذر 1391برچسب:, :: 15:33 :: نويسنده : علی
پند آموز است ماجرای مردی که زمین را می کاوید تا ریشه های بی ثمر را از اعماق زمین بیرون کشد ، اما ناگاه گنجی بزرگ یافت ؟! . جبران خلیل جبران
پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:, :: 11:14 :: نويسنده : علی
چند روزی است که تنها به تو می اندیشم شب که مهتاب درآیینه ی من می ر قصد همه ی روز به تصویر تو می پردازم چیستی ؟ خواب و خیالی ؟ سفری ؟خاطره ای ؟ چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:, :: 18:50 :: نويسنده : علی
خدایا....... دستانم خالی اند ودلم غرق در آرزوها............ یا به قدرت بی کرانت دستانم را توانا گردان............. یا دلم را از آرزوهای دست نیافتنی خالی کن................ دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:, :: 11:34 :: نويسنده : علی
خسته شدم از اینهمه التماس هایی که بهت کردم و تو نادیده گرفتی، من هنوز هم نفهمیدم گناه من چیست جز اینکه باهات مهربان بودم و هر کاری میکردی چشمم رو میبستم چه شب هایی که نگرانت بودم و تو نمیدانستی، چه شب هایی رو طی کردم که چشمانم خیس از دوری تو بود.هییییییییی آخه یکی نیست بگه در مقابل کسی که عاشقش کردی تو مسنولی نباید همین طوری به امان خدا ولش کنی................ شنبه 18 آذر 1391برچسب:, :: 13:4 :: نويسنده : علی
اگر از غمهایت روزی صد بار مشتق بگیری چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:, :: 11:10 :: نويسنده : علی
نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد؟ نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت؟ ! ولی بسیار مشتاقم گلویم سوتکی باشد به دست کودکی کستاخ و بازیگوش
دلم باران میخواهد ... دلم باران میخواهد ... باور کن !
شب رو به انتهاست و تو در خاموشی این فاصله ها کم نوری
ای کاش طلوع های من بی غروب بودند شب و تنهایی ها فرا می رسند و سکوت مرگبار شب باز یاد تو را به من هدیه می دهد و من از احساس سرشار و پر از امیدهای بی نفس و مرده خاطرات دوران ناآمده و نادیده را با اشک هایم مرور می کنم چه قدر دوری و چه قدر بی احساس هر بار که شب می آید و می رود من هزار هزار بار می میرم و افسوس که هزار هزار بار عاشق تر متولد می شوم دستهای خالیم التماس کهنه ای را به دوش می کشند شب رو به انتها ست و تو در خاموشی این فاصله ها کم نوری دریای اشک هایم را به سویت روانه می کنم تا که شاید سیل اشکها ی بی قراریم تو را از خاموشی برهاند و از خواب مرگ بیدار شوی و یکبار برای همیشه تو هم مثل من از احساس سرشار شوی تو را می بینم تو را می شنوم تو را می بویم تو را زندگی می کنم ولی افسوس که بی تو آمدم بی تو ماندم وغمگینانه از عشق نافرجامم بی تو می میرم به فانوس شبهایم
جمعه 10 آذر 1391برچسب:, :: 9:32 :: نويسنده : علی
دلم یه قایق می خواد پر از ارامش چهار شنبه 8 آذر 1391برچسب:, :: 17:55 :: نويسنده : علی
ای دل! شدی سنگ صبوری برای همه.
دو شنبه 6 آذر 1391برچسب:, :: 14:45 :: نويسنده : علی
همه می پرسند...
تاریکی را دیوانه وار دوست دارم آن هنگام که زانو ی دلتنگی ام نقش شانه های تو را برایم بازی می کند آن دم که اشک هایم یخی ام مسیر همیشگی شان را طی می کنند تا زیر چانه آن وقت ها که پیغام هایم به تو نمی رسند آن وقت که تنها پیراهنم هست که مرا در آغوش بکشد آن شب ها که ... چه خوب که تاریک است چه خوب که کسی غم عشقم را نمی بیند غ م ع ش ق می کشم در ظلمت نبودنت...
اشک رازیست لبخند رازیست عشق رازیست اشک آن شب لبخند عشق ام بود قصه نیستم که بگویی نغمه نیستم که بخوانی صدا نیستم که بشنوی یا چیزی چنان که ببینی یا چیزی چنان که بدانی ... من درد مشترکم مرا فریاد کن درخت با جنگل سخن می گوید علف با صحرا ستاره با کهکشان و من با تو سخن می گویم نامت را به من بگو دستت را به من بده حرفت را به من بگو قلبت را به من بده من ریشه های تو را دریافته ام با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام ودستهایت با دستان من آشناست در خلوت روشن با تو گریسته ام برای خاطر زنده گان ودر گورستان تاریک باتو خوانده ام زیباترین سرودها را زیرا که مرده گان این سال عاشق ترین زنده گان بوده اند دستت را به من بده دستهای تو با من آشناست ای دیر یافته باتوسخن میگویم بسان ابر که با توفان بسان علف که با صحرا بسان باران که با دریا بسان پرنده که با بهار بسان درخت که با جنگل سخن میگوید زیرا که من ریشه های تورا دریافتم زیرا که صدای من با صدای تو آشناست شنبه 4 آذر 1391برچسب:, :: 17:45 :: نويسنده : علی
هر جا چراغی روشنه از ترس تنها بودنه ای ترس تنهایی من اینجا چراغی روشنه اینجا یکی از حس شب احساس وحشت میکنه هر روز از فکر سقوط با کوه صحبت میکنه جایی که من تنها شدم شب قبله گاه آخره اونجا تو این قطب سکوت کابوس طولانی تره من ماه میبینم هنوز این کور سوی روشن و اینقدر سو سو میزنم شاید یه شب دیدی من و شاید شبی دیدی من و هر جا چراغی روشنه............. جمعه 3 آذر 1391برچسب:, :: 23:24 :: نويسنده : علی
بانوی شهر قصه هایم
برام هیچ حسی شبیه تو نیست.. کنار تو درگیر آرامشم برام هیچ حسی شبیه تو نیست.. تو پایان هر جستجوی منی منو از این عذاب رها نمیکنی.. کنارمی به من نگاه نمیکنی
از این عادت باتو بودن هنوز.. ببین لحظه لحظم کنارت خوشه یه وقتایی انقدر حالم بده.. که میپرسم از هر کسی حالتو منو از این عذاب رها نمیکنی.. کنارمی به من نگاه نمیکنی ترانه سرا: روزبه بمانی
گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم! ببرم بخوابانمش! لحاف را بکشم رویش! دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم! حتی برایش لالایی بخوانم، وسط گریه هایش بگویم: غصه نخور خودم جان! درست می شود!درست می شود! اگر هم نشد به جهنم... تمام می شود... بالاخره تمام می شود...!!!
درگیر رویای توام .. منو دوباره خواب کن دلت از آرزوی من .. انگار بیخبر نبود خواستم بهت چیزی نگم .. تا با چشام خواهش کنم باور نمیکنم ولی .. انگارغرور من شکست هر کاری میکنه دلم .. تا بغضمو پنهون کنه یا داغ رو دلم بذار .. یا که از عشقت کم نکن باز کن پنجره را و به مهتاب بگو صفحه ی ذهن کبوتر ابیست خواب گل مهتابیست ای نهایت در تو ابدیت در تو ای همیشه با من تا همیشه بودن باز کن چشمت را تا که گل باز شود قصه ی زندگی اغاز شود تا که از پنجره ی چشمانت عشق اغاز شود تا دلم باز شود......... دلم اینجا تنگ است دلم اینجا سرد است فصلها بی معنی اسمان بی رنگ است سرد سرد است اینجا باز کن پنجره را !! باز کن چشمت را گرم کن جان مرا ای همیشه ابی ای همیشه دریا ای تمام خورشید ای همیشه گرما سرد سرد است اینجا باز کن پنجره را !! ای همیشه روشن باز کن چشم من
ای آدمک کوکی صبح شد که بیدار شی مثل همه عمرت تکرار شی و تکرار شی
(ترانه سرا: محمود برزویی ، تنظیم کننده: مسعود فولادی ، آهنگساز: سیاوش قمیشی)
آخرین مطالب پيوندها نويسندگان
|
|||||||||||||||||
![]() |